امیرعلی مهر آراامیرعلی مهر آرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات امیرعلی

پیشرفت های امیرعلی نابغه

اول از همه بوس میده با یه دهن باز و کلی آب دهن، فقط کافیه بهش بگی ماچ ماچ ماچ با خنده میاد جلو و حسابی از خجالت آدم درمیاد. سینه خیز که اصلا نرفتی از اول شروع کردی به چهار دست و پا رفتن، یه روزم چرخیدی یهویی نشستی، به راحتی تو روروئکت راه میری، دندونات شروع کردن به روییش حسابی اذیتت میکنن البته تو هم منو داری اذیت میکنی!!!  از خدا خواستم که درد تو رو به من بده چون تحمل دیدن درد کشیدنت رو ندارم، تحمل کن پسرم این روزها هم میگذرد و فراموش میکنی. خدایا امیرعلی همه چیز من تو زندگیمه خودت حفظش کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!                            ...
23 تير 1393

اندر احوالات امیرعلی

قندعسل مامان خیلی شیطون شدی، همش باید از زیر مبل و میز غذاخوری جمعت کنم، همش در حال حرکتی حتی تو خواب کلی لاغر شدی از بس وول میخوری، خیلی وقته میخوام بیام وبتو آپ کنم مگه میذارییییییی!!!!!! کارمون شده بازی، ددر، پارک، ماشین سواری حتی یه تایم خالی نمیذاری من غذا بخورم. خدا خیر بده تبلیغات شبکه جیم رو، تو بدترین وضعیت تا پخش میشه کلی خوشحال میشی و میخندی، عاشق حموم رفتنی، وقتی در حموم باز باشه به سرعت خودتو میرسونی اونجا،موقع لباس پوشیدن حسابی داد و قال راه میندازی، در مهمانی ها یا مهمونی دادن ها خواب و شیر و غذا کاملا تعطیله، عزیزدل مامان خوابت افتضاحه حاضری کل روز بیدار باشی و بازی کنی،همه چیو به سرعت یاد میگیری وقتی برات کتاب میخون...
20 تير 1393

نفسم هفت ماهه شد

23 خرداد، پایان شش ماهگیت بود عزیزدلم، ورودت به هفت ماهگی مبارک باشه مامانییییییییی ساعت نه و نیم صبح گل پسری رو حاضر کردم و به اتفاق بابایی به مرکز بهداشت محله رفتیم تا گل پسریم یه بار دیگه شجاعتشو نشون بده. طبق معمول اول قد و وزنتو گرفتن که قدت:74 سانت و وزنت هشت کیلو وششصد بود. همه چیز خوب و عالی بود و بعد رفتیم اتاق دیگری برای تزریق واکسن!!!!!!!!!!!!!!! طبق معمول شما با بابایی رفتید و منم پشت در منتظر، چند ثانیه بعد با یه جیغ کوتاه وارد اتاق شدم و بغلت کردم و آروم شدی گل پسری.  پس از بازگشت به منزل توقع داشتم گل پسری بعد از خوردن اون استامینوفن و درد واکسنش حسابی لالا کنه تا من به کارای عقب افتاده ام برسم، زه...
20 تير 1393
1